سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای انس! بر شمار دوستان بیفزا، که آنان شفیع یکدیگرند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 96 اسفند 3 , ساعت 10:11 صبح
مانند قایق شده ام .همان قایق کوچک کاغذی...

 

همان که میداند اب غرقش میکند و نابود

 

ولی باز هم در آرزوی لحظه ای شنا تب و تاب دارد

 

 


شنبه 96 بهمن 28 , ساعت 9:32 صبح
بعضی مواقع بعضی حرفا رو نمیشه گفت.

 

بعضی مواقع بعضی حرفا رو حتی نمیشه نوشت.

 

اون موقعس که همش بغض میشه میباره حالا یا زیره 

 

دوش یا رو بالش...

 

ولی امان از بغض هایی که بارون نمیشه...

 

تا خفه نکنه ول کن نیست.

 

 

 


چهارشنبه 96 بهمن 18 , ساعت 11:56 صبح
اخبار می گوید:

تمام راه ها به دلیل بارندگی برف مسدود خواهند شد!

دروغ می گوید...

رسیدن به تو که کاری ندارد!

فقط کافیست به شمعدانی های لب پنجره ام فکر کنم...

تا در دلم جوانه بزنی...


چهارشنبه 96 بهمن 18 , ساعت 11:54 صبح
با یک مداد و چند تا کاغذ

و یک اتاق و میز و صندلی و یک پنجره

هم می شود زنده بود و هم زندگی کرد!!!

همین که هر روز چیزی برای نوشتن داشته باشی،

یعنی هنوز هم زنده ای، یعنی هنوز هم حرفی هست...

قلبی هست،

کسی بهانه بودنت هست...

حتی اگر فرسنگ ها از تو دور باشد

و هنوز هم شاید از راه دور بگوید

روزی می آیم....

من برای روزهای نبودنم، می نویسم...

سر خط می نویسم:

او آمد،

او دیر آمد

و من دیگر نیستم!!!!!!!!!!!


دوشنبه 96 بهمن 16 , ساعت 9:2 عصر
سی و هفتمین تولد توست،

سی و هفتمین انبساط مجدد کائنات،

سی و هفتمین بار خلقت،

سی و هفتمین انفجار سکوت

و سی هفتمین لبخند آفرینش....

فرزند زمستان،

اعتراف می کنم هر کجا که باشی،

هر کجا که ردی از گام هایت باشد،

بهار می شود!

بهشت بارانی می شود پیچیده در حریر ثانیه ها...

همه فصل های بودنت میان روزها، معجزه است

و معجزه ها، آویز خیال های دور و نزدیک....

می دانی مخاطب خاص؟

همیشه برای نوشتنت شاعر می شوم،

برای کشیدنت نقاش

اما...

برای داشتنت باید با خدا شریک شوم!

باید با خدا بنشینیم ترجیحا دور میزی گرد

و فکر کنیم خاک تو را از کدامین بهشت آورده بودند؟

آنگاه افسانه خلقت را عوض کنیم...

این بار شیطان هم،

به حوای من سجده خواهد کرد!!!!

می دانی؟

من هرگز نخواسته ام از عشق افسانه ای بیافرینم...

باور کن!

من همیشه خواسته ام که با دوست داشتن زندگی کنم،

کودکانه...ساده...روستایی!

دلم خوش است به بودنت...

می دانی چرا؟

چون تو آخرین کسی هستی

که اولین بار عاشقش شدم!!!!!!!!!!

خدا انگار چیزی می دانست که اشک را آفرید

و چشمان مرا...

گونه هایم اگر باغچه داشت،

بهترین تمشک های دنیا را برایت به بار می آورد.....

تو آخرین کسی هستی

که اولین بار عاشقش شدم....

تولدت مبارک بهترین

 


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ