سه شنبه 93 اردیبهشت 2 , ساعت 11:36 صبح
و یک گاه اویی غریبه می آید و می دزدد...می دزدد تو را از تو بودن...از نو بودن...
توی دیگر،تو را می کند و می برد...شاید از تمامی لحظات...
توی دیگر،تو را می کند و می برد...شاید از تمامی لحظات...
نوشته شده توسط nhi | نظرات دیگران [ نظر]
سه شنبه 93 اردیبهشت 2 , ساعت 11:36 صبح
روزی بودیم درسرایی همچون دوست
که باهم همنشین بودیم ومبحوس
که من دردعجیبی داشتم اما
که باهم همنشین بودیم ومبحوس
که من دردعجیبی داشتم اما
نوشته شده توسط nhi | نظرات دیگران [ نظر]
سه شنبه 93 اردیبهشت 2 , ساعت 11:36 صبح
بوی خوش از زلف یار آید همی
موسم رویش فصل بهار آید همی
آن گل زیبا صنم با وقار آید همی
بلبل شیدا شتابان به گلزارآید همی
*** *** ***
موسم رویش فصل بهار آید همی
آن گل زیبا صنم با وقار آید همی
بلبل شیدا شتابان به گلزارآید همی
*** *** ***
نوشته شده توسط nhi | نظرات دیگران [ نظر]
سه شنبه 93 اردیبهشت 2 , ساعت 11:36 صبح
باران ببارد یا نبارد دیگر هیچ فرقی نمی کند
دلی که مرد به کارم نخواهد آمد
مرغ عشق هنوز نشسته بود دو باره میل رفتن کرد
برو بسلامت!
دلی که مرد به کارم نخواهد آمد
مرغ عشق هنوز نشسته بود دو باره میل رفتن کرد
برو بسلامت!
نوشته شده توسط nhi | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ